Internal sunshine on a spotless mind
- Pouria Mirzaie
- May 4, 2020
- 3 min read
چقدر از این موضوع بدم میاد که هرچی من بیشتر میدونم، کمتر کار میکنم. انگار راضی میکنم خودمو با سرچ و تحقیق و کلی مطلب جمع کردن درباره چیزی.
دوست دارم چیزی که دارم بهش فکر میکنم رو همین الان بنویسم تا بمونه و محو نشه مثل فکرای دیگه.
تازه امروز فهمیدم جامعه ای که ایده بهش تزریق میشه، مردم مصرف کننده بار میان، و ارزش کار جای خودشو به توده های پول و اموال و اشیا داده، چقدر چیزا میتونه متفاوت باشه با تمام دورانی که خوندیم تو تاریخ. فکر میکنم هیچ دو دوره تاریخی شبیه هم نبودن، هر دوره شرایط عقیدتی خودشو داشته و فکرهایی پرورش داده میشه، از ایده هایی حمایت میشه که شاید تو دوران دیگه ای این اتفاق نیفته.
اما حرف چیز دیگه ایست. از خودم میگم که برای هرسوالی خودمو غرق تمام راه حل های ممکن میکنم و گاهی یادم میره قضیه اصلی چی بود اصلا. و مهم نیست چقدر چند و چون کار رو میدونم. تا واردش نشی فقط مبهم تر میشه تصوراتت از واقعیت اون عمل. سردرگمی من اونقدری تکرار شده که جای خودشو باور میکنم داره به افسردگی میکنه. من میدونم، اما دست به عمل نمیزنم...چه نتیجه ای داره جز افکار منفی؟
حتی برای این هم راه حل هایی دارم اما عمل بهش نمیکنم. باز هم دارم از خودم میگم...
یکم میخوام فرافکنی کنم... نتیجه این همه اطلاعاتی که همه روزه بهمون میرسه و بهش دسترسی داریم چی میتونه باشه؟
من و باز من ... وقتی روزمو شروع میکنم که عمیقا احساس ناتوانی بیشتری از روز پیش دارم. از این همه گزینه هایی که پیش روم هست برای انجام دادن و پرداختن بهش، به نپرداختن به هیچ کدومشون میپردازم! تا احساس پشیمونی از انتخابی که کردم نداشته باشم.
به هر حال اکثرا ادم بدش میاد اگه در اخر متوجه شه کاری که میکرده، چیزی که دنبال میکرده راه بیهوده ای بوده، یا میتونسته انتخابات بهتری داشته باشه.
باز هم خارج شدم از ریل حرفام. هسته حرفم این بود که اون موقعی که کمتر میدونستم عمل بیشتری داشتم. اوضاع بهتر بود و با خودم رو راست تر بودم. چرا و کی یهو همه چی اینقدر پیچیده شد. از اون وقت که..مشکل پیش می اومد و میاد و دنبال راه حل میرم اما فکر نمیکنم دیگه... سرچ میکنم... جواب بدست میاد... مشکلی تو زندگی دارم .. سرچ میکنم... راجع به نگرانی هام سرچ میکنم... کم میشه؟ نه.
نتیجه این همه سرچ چیه... جز اینکه داره عقل و فکر منو ازم میگیره... جز اینکه هر دفعه که مشکلی برام پیش میاد سرچ میکنم و باز هم گلایه دارن این جوابا به درد من نمیخوره یا به موقعیتم نمیخوره. اون ادمی هم که اینو گذاشته برای جذب دنبال کننده بوده. چاره من چیه ؟ من دنبال جواب خودمم
وقتی برای ساده ترین برنامه ریزی ها، برای مسائلی که من درگیرشونم پناه به سرچ کردن بردم و میبرم نتیجه چی میتونه جز اینکه من دیگه لازم نیست فکر کنم. جوابا اون بیرونه فقط باید گشت! درسته وقتی همچنین خط مشی داشته باشی چیزی برات نمیمونه به عنوان قوای عقل. هیچ توانایی در حل مسائل ندارم مگه اینکه سرچ کنم. بهترین جواب رو بدست بیارم و عمل کردن رو چاشنی کار کنم. معادله حل شد. اما کاش تمام این رشته اعمال به همون سادگی که اینجا ردیف میشن تو واقعیت هم ردیف میشدن
شاید این دنیای پرانتخابی که جلوی من هست هر روز، مسئول بدبختی و استیصال الان منه.
قطعا من مسئول اصلی ام در این باره. افسار فکرم رو دادم دست گوگل، منابع خبری، یوتیوب، کورا
اما از این باره مطمئن هستم ... اون موقع که کمتر اطلاعاتی داشتم و میدونستم ... لذت بیشتری میبردم از زندگی همین
چرا اصلا از عقاید دوره زمانه هر عصر گفتم؟ شاید افراد دیگه ای هم مثل من هستن یا بودن. شاید این تزریق این زمونه به رگ های مغز و فکرمونه ... شاید دارم این بار به جا فرافکنی میکنم.


Comments